تبیین لغت عرفان:
شهید مطهری پس از اینکه در کتاب آشنایی با علوم اسلامی اظهار میدارند که تفاوتی بین لفظ تصوف و عرفان نمی بینند، به تبیین لغت عرفان میپردازندو میگویند:
« از نظر عارف: عرفان همان معرفت الله و معرفت همه چیز است و همه چیز در پرتو معرفه الله و از وجه توحیدی بایدشناخته شودواینگونه شناسائی فرع برمعرفه الله است.A»
« در ادامه میگویند: عارف طالب عین الیقین است و کمال فطری و مترقب انسان از نظر عارف در رسیدن است. و انسان ناقص از نظر عارف مساوی است با انسان دورو مهجور مانده از اصل خویش.» عارف که کمال را در رسیدن میداند نه در فهمیدن، برای وصول به مقصد اصلی و عرفان حقیقی، عبور از یک سلسله منازل و مراحل و مقامات را لازم و ضروری میداند و نام آن را « سیر و سلوک» میگذارد. سپس آن مرحوم، تعریف ابن سینا را در بارة عرفان و عارف میآورد که: عرفان مصطلح عبارت است از منصرف ساختن ذهن از ماسوی الله و توجه کامل به ذات حق برای تابش نور حق بر قلب.B
در ادامه ایشان به هدف عارف اشاره کرده و میفرمایند: «عارف از نظر هدف موحد است تنها خدا را میخواهد و لیکن او خدا را بواسطة نعمتهای دنیوی و یا اخرویش نمی خواهد زیرا اگر چنین باشد، مطلوب با لذات او این نعمتهاست و خدا مقدمه و وسیله است پس معبود و مطلوب حقیقی همان نعمتها میشود.»
« او هر چیزی را بخواهد به خاطر خدا میخواهد. او اگر نعمتهای خدا را میخواهد از آنجهت میخواهد که آن نعمتها از ناحیه اوست و عنایت اوست، کرامت و لطف اوست.»
شهید مطهری هدف دیگر عارف را عبادت برای شایستگی ذاتی معبود و چشیدن لذت این بندگی میداند و این شرافت و حسن ذاتی عبادت است که غیر عارف از آن بهره مند نیست. و این جمله معروف را از حضرت علی(ع) نقل میکنند « الهی ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعاً فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک» عبادت ،فقط به خاطر شایستگی معبود بیان میشود: خدایا من تو را از ترس آتش و یا به طمع بهشت عبادت نکردم بلکه تو را شایسته عبادت یافتم و عبادت کردم.
در پایان شرح منازل عرفان شهید مطهری به چهار سفر عرفا اشاره میکند و وظیفه ارشاد و دستگیری و هدایت خلق را خاص آنها میداند بدون آنکه بین آنها جدایی با مردم و افتراقی باشد.c
امام خمینی در کتاب چهل حدیث، عرفان را شناخت حق میداند یعنی معرفه الله، و با حــدیثی از حضرت علی(ع) که میفرمایند: اعرفو الله بالله ادامه میدهند که بقول مرحوم فیض: « اگر کسی حق را به جهات وجودیّه که وجه الی الله و جهات یلی الله ، میباشد و اشاره بدان شده است در آیات شریفه: هو معکم اینما کنتم و یا کل شی هالک الا وجه و ... و اگر اینطور حق را بشناسد، در واقع به حق شناخته است. 1» که در واقع این نوع شناخت را در عالم اسماء و صفات حق میدانند نه از برای ذات. در ادامه ایشان ذات را در مقام عما و تاریکی میدانند و ناشناخته، اما بر حسب مرتبه تجلی به فیض مقدس و مقام ظهور اسمائی و صفاتی در مرائی اعیانی میدانند. پس از نظر ایشان ( الله) اسم خداست و ظهورات و تجلیات اسماء و صفات نه ذات او که در مراتب سیر و سلوک بیشتر تجلی میکند.
آقای خمینی(ره) شرط تحقق رسیدن به این الله را که اسم خداست در درجه اول از بیت مظلم نفس و خودیت خارج شدن میدانند که به تعبیر صوفیه همان فقر و درویشی است. یعنی تا نفهمیم، آن من و خودی که ساخته ایم توهمی بیش نیست مسافر سیر الی الله نخواهیم بود.
آیه شریفه: و من یخرج من بیته مهــاجــر الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله
هر کس از خانه اش برای خدا و رسولش خارج شود سپس موت را درک کند، یعنی به مقام موت برسد اجر او بر خداست.
ایشان در شرح این آیه میفرمایند: «خروج از بیت، خروج از علائق و تعنیات همراه اوست. یعنی چه از خود و چه از غیر باید خود را خالی کند تا عرفوالله بالله ظهور پیدا کند2 » به عبارت دیگر باید حــق را از حق خواست، چون اصول دین هم تحقیقی است و در توحید اینگونه باید غور کرد. یعنی الله را که اولین ظهور حق است باید از طریق اسمش شناخت. در صفحة 624 چهل حدیث این ظهور اسم را گاهی العلی و العظیم میداند.
سپس ایشان مینویسندکه : این معانی عرفانی از حدیث امیرالمؤمنین یا اهل بیت (ع) است و اگر فهم عرفی بخواهیم داشته باشیم، این افترایی است بس فجیع و تهمتی است بسیار فضیح که از قلت تدبر در اخبار اهل بیت(ع) و عدم تفحص در آن ناشی شده است.