شخصی نزد امام حسین (علیه السلام)دیگری را مورد غیبت قرار داد. حضرت فرمودند: دست از غیبت بردار که نان خورش سگ های جهنم است(تحف العقول)
حسن بن عبدالله گوید:در زمان غیبت صغرای امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)سلطان وقت مرا به شهر قم فرستاد تا حاکم آن شهر باشم. در بین راه که حرکت می کردیم چشمم به شکاری افتاد و به دنبال آن حرکت کردم تا اینکه از همراهان و لشکریان خود دور شدم و به نهری رسیدم.
در این هنگام اسب سواری که سر و صورت خود را با عمامه ای سبز بسته بود و فقط دو چشمش پیدا بود به سوی من آمد و نام مرا برد و گفت:ای حسن! گفتم چه می خواهی؟ گفت:چرا به ناحیه (مقدسه) اعتنا نداری و خمس مالت را نمی دهی؟ من با اینکه مردی شجاع بودم و از کسی نمی ترسیدم ،از او ترسیدم و گفتم:آنچه را فرمودی انجام می دهم.
فرمود:وقتی به قم رفتی و اموالی به دست آوردی خمس آن را به مستحقین آن بده.
گفتم:اطاعت می کنم.
او عنان اسب را گرفت و من هم برگشتم اما نفهمیدم که از کدام طرف رفت.هر چه این طرف و آنطرف رفتم او را نیافتم.
(محجه البیضاء،جلد 4،صفحه 347و348)
مهمانی نزد امام رضا (علیه السلام) وارد شد، حضرت نزد او نشسته بود و با وی صحبت می کردبه گونه ای که بخشی از شب را با یکدیگر می گذراندند،در این هنگام چراغ روشنایی دارای مشکل و خراب شد.
مهمان امام (علیه السلام) که خرابی چراغ را مشاهده کرد دست برد تا آن را اصلاح کند.
در این هنگام حضرت مانع کار او شد و خود آن را درست کرد و سپس فرمود: "ما خاندانی هستیم که مهمانان خود را به خدمت نمی گیریم"
(بحارالانوار ،جلد49، صحفه 102)
برایم عجیب است که چرا مردان اینقدر ادعای مردانگی دارند در ظاهر، و در باطن که بنگری شاید... شاید غیرت خروس که حیوانی بیش نیست از غیرت بعضی از این مردهای سیب زمینی بیشتر باشد! نمی دانم چرا در این زمانه بعضی از مردها اسرار دارند زن نما! باشند و حتی در ظاهر نیز خود را به شکل زنان در آورند، و نیز نمی دانم که چرا بعضی از مردها اینقدر پررو هستند، همسرشان در خانه می شوید و می سابد و به آنان خدمت می کند اما آنان در سر هوای همسری دیگر دارند! خیلی وقاحت دارد، قدر شناسی هم سنت خوبی است که بعضی مردان گاها فراموششان می شود، عجب دنیای عجیبی است،این دنیای مردان پر ادعاو مغرور
چشمتان روشن؛
امسال در مقطع اول ابتدایی تعداد دانش آموزان شیعه وسنی یکی شد.
چشمتان روشن!
تعداد اهل سنت ایران به 6 میلیون نفر رسید. و در سیستان و بلوچستان به بیش از 60درصد کل جمعیت استان.
چشمتان روشن!
در استان ها مرزی، خصوصا جنوبی و غربی کشور، ضریب رشد جمعیتی اهل سنت 4 است و شیعییان 1.7
چشمتان روشن!
با همین فرمول رشد جمعیتی ، ظرف سالهایی نه چندان دور اکثریت ایران را اهل سنت تشکیل می دهند.
و باز چشمتان روشن!
که با تبلیغات گسترده شبکه های وهابی فارسی زبان به عنوان تنها تریبون اهل سنت در ایران به تدریج اهل سنت ایران از جهت فکری دارند کاملا وهابی می شوند، شاید باور نکنید که در سالیانی نه چندان دور؛ با این نمودار رشد جمعیتی و این آرایش رسانه ای وهابیون؛ بزرگترین کشور وهابی؛ ایران خواهد بود.
این امار بعد از سر شماری سال 90 به دست آمد و بعد از نامه مدیر حوزه علمیه اهل سنت پاکستان به سنی های ایران موجب حساسیت بیشتر نهادهای امنیتی شد... در نهایت این امار اخرین نتایج حاصل است....
مختصری از نامه مدیر حوزه علمیه پاکستان خطاب به اهل سنت ایران:
شده نان شب نخورید اما در تولد نوزاد همت کنید.... آینده ایران از ان ماست!!!
چندی پیش از یکی از منابع خبری معتبر شنیدم که یک طلبه ی وهابی، در روستایی در زاهدان توانسته بود در عرض یک سال، هزار نفر را وهابی کند! جالب است بدانید اهل تسنن، قانونی برای زندگی دارند با نام دو زن و 20 فرزند! یعنی هر نفر دو زن اختیار می کند و از هر زن سعی میکند 10 فرزند حاصل کند!
الا یا اهل العالم - وقت گذاشتن برای تبلیغ مذهب ناب شیعه، فقط برای طلبه تعریف نشده است. تک تک شما دغدغه مندان و جوانان ارزشی این مرز و بوم وظیفه دارید از اباحه گری ها و مستحبات کم کنید و به این مهم بپردازید.
چرا هنوز برای من تعریف نشده است که از خیلی تلویزیون تماشا کردن ها و یا حتی یک ساعت از وقت خوابم را صرف ترویج معارف ناب شیعی و انقلاب کنم و یا لااقل دور چند نوجوان و جوان را بگیرم و قدم به قدم همراهیشان کنم!؟
اضافه می کنم:
حقیر به هیچ عنوان قصد ایجاد تفرقه و اختلاف بین شیعه و سنی را نداشته و ندارم! چه اینکه اگر کسی چنین قصدی داشته باشد و در این را کاری کند معاند است و خلاف دستورات علما و ولی فقیه عزیز عمل کرده است. بحث حقیر این بود که بنا به فرموده ی مقام معظم رهبری، شیعه باید بیشتر از این ها به تداوم نسل و زاد و ولد توجه کند.
در ضمن عرض کردیم که گرایش وهابی پیدا کردن برخی از اهل تسنن ایران، خطرناک است و باید با تبلیغ اسلام ناب محمدی(ص) جلوی این امر گرفته شود. والسلام
برگرفته از وبلاگ آدامس شیک
احمد بن عمر و حسین بن یزید گویند: خدمت امام رضا(علیه السلام) رسیدیم و گفتیم، ما روزی فراوان و زندگی خوشی داشتیم اما اوضاع تغییر پیدا کرد و وضع ما قدری بد شده است،از خدا بخواه وضع اول را به ما برگرداند.امام رضا (علیه السلام)فرمودند:چه می خواهید؟دوست دارید شاه باشید؟دوست دارید مثل طاهر و هرثمه(افسران عالی رتبه مامون) باشید اما به این مذهبی که هستید نباشید؟ گفتیم نه بخدا خوشحال نخواهیم بود که همه دنیا با آنچه از طلا و نقره دارد از من باشدولی مخالف عقیده ای که داریم(تشیع)باشیم.
(تحف العقول آخر بخش مربوط به امام رضا علیه السلام)
بارا لها قانعمان ساز تا شاکر باشیم
دنیا آنقدر تنگ است که زمانی که دلم می گیرد ،هیچ راهی برای فرار از دلتنگی پیدا نمی کنم،جز آنکه بگویم:خدااااااااااااااااااااااا
این مواد را با هم آسیاب می کنیم(تقریبا یک شیشه رب گوجه می شود، که باید در یخچال نگه داری کنیم)،روزی که احساس سرما خوردگی کردیم، 2 قاشق(پیمانه شیر خشک) را داخل یک لیوان آب جوش ریخته میل می کنیم، اگر خواستیم شیرین باشد پس از ولرم شدن، یک قاشق غذا خوری عسل را داخل آن ریخته میل می کنیم!
زیاد برامون پیش اومده زمانی که بخوایم یه کودک رو به سمت خودمون بکشیم چیزی رو که اون طفل علاقه داره به دستمون می گیریم تا اون کودک به عشق اون وسیله به سمت ما بیاد!
زمانی که اون کودک به سمت ما کشیده میشه و اون وسیله رو از ما می گیره پس از چند لحظه اون رو رها می کنه و میره و ما دوباره می گردیم تا یه چیز دیگه ای که بتونه نظر اون کودک رو به خودش جلب کنه پیدا کنیم و دوباره بچه رو به سمت خودمون بکشیم!
اگر دیدمون رو فراتر ببریم و یه نگاهی به خودمون بیاندازیم متوجه می شیم که رابطه دنیا و ما هم دقیفا به همین شکله!
هر روز یه چیز جدید تو این دنیای وانفسا پیدا می شه که توجه ما رو به خودش جلب می کنه و ما رو به سمت خودش می کشونه،زمانی که با کلی زجر و زحمت و بدو بدو و کار و تلاش شبانه روزی خودمون رو بهش می رسونیم ،خوشحال می شیم و چند صباحی از داشتنش احساس لذت بهمون دست میده،اما پس از مدتی دوباره یه چیز جدید نظرمون رو جلب میکنه و داستان زندگی دنیایی ما به همین صورت ادامه پیدا می کنه ، که اگه کمی دقت کنیم این راه یه خورده پوچ و تو خالیه، در واقع: این ره که تو میروی به ترکستان است!
واقعیت هم اینه که هدف خلقت ما این نبوده، خداوند متعال در قرآن مجید می فرمایند:"و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون"(سوره الذاریات-آیه 56)
هدف از خلقت ما انسانها را ،آفریننده ما ،بندگی اش قرار داده
حالا این وسط اگر ما بنده دنیای فانی بشیم و خدا رو بندگی نکنیم،چی میشه؟!
دقیقا می شه یه موجود پست و ذلیل که باید هر چی دنیا می گه گوش کنه و خودش رو اسیر دنیا کنه ،آخر سر هم نه از خودش راضی هست نه خدا ازش راضیه!
در واقع تو این چشمک هایی که دنیا بهش زده کالای گرانبهای عمرش رو ازش گرفته، در مقابل هم نامردی نکرده و به آدم حرص و طمع بیشتر داده، تا اون هم تو دنیا به خیال خودش لذت ببره!
و چه خیال پوچیست این خیال،که به "توهم " شبیه تر است!
مواظب باشیم به جای اینکه به این گول هایی که دنیا میزنه فریفته شیم،بریم دنبال حقیقت و اون هم جز با پیروی از خدا و راهنماهایی که فرستاده میسر نیست،چون این راه، خودرأیی نمی شناشسه، که اگه می شناخت الان جای شیطان ،اینجا نبود!
اگر بخوایم مثل یه بچه بمونیم که هی سرش رو با چیزای مختلف شیره میمالن،راهش دنیاست،اما اگه بخوایم رشد کنیم و بزرگ بشیم، راهش فقط خدا و اهل بیتند و بس!
و ما مختاریم در این انتخاب مهم و حیاتی!
اینجا رستوران است ،رستورانی پر از غذا،غذاهای خوب و بد،غذاهایی با ظاهری مثلا زیبا و فریبنده و باطنی مضر و بیمار کننده!
آری اینجا اینترنت است!جایی که با ورود به آن روحمان تغذیه میشود بسته به اینکه ما چه نوع غذایی را برایش تهیه کنیم و به خوردش بدهیم!
اغلب ما در اینکه چه نوع غذایی را بخوریم که فواید بیشتری داشته باشد و برای جسممان هم مفید فایده باشد حساسیم وعقل سلیم هم بر این حکم می کند که هرگز غذای فاسد را تناول نکنیم.
غذای روح هم بدین صورت باید باشد که در انتخاب آن دقت لازم را داشته باشیم"حتی بیش از غذای جسم"و از خوراندن غذای فاسد به روحمان اجتناب کنیم
اینترنت یک نوع غذای روح است که با ورود به آن و کلیک بر روی هر صفحه ای از صفحات آن روحمان تغذیه می شود
خداوند متعال در سوره مبارکه عبس آیه 24 می فرمایند:"فلینظر الانسان الی طعامه"
پس در انتخاب غذای روحمان دقت بیشتری کنیم و در هر کلیکی که می کنیم خدا را در نظر بگیریم تا خدای نکرده مفاسد این فضای مجازی دامن گیرمان نشود و ما را اسیر خود نکند !